بعضیا به من میگن دختری که زیر تختش هیولا داشت. چون معمولا از آدما سوال می پرسم که اگه یه بچه بهتون بگه زیر تختش یه هیولا هست چی کار می کنین؟ دوست دارم همینو یجورایی تبدیل به چالش کنم پس برو که رفتیم!
چالش: هیولای زیر تخت
فکر کن یه بچه موقع خواب بهت میگه یه هیولا زیر تختشه، واکنشت چیه؟
لطفا خیلی سریع و آنی بهش فکر کن و جواب رو تو کامنت ها برای منم بنویس یا اگه دوست داشتی درموردش یه پست بزن و لینک بده. راستشو بخوای من از طریق جوابی که میدی میتونم بفهمم چجور شخصیتی داری واسه همین ازت میخوام قبل اینکه نظرات بقیه دوستامو بخونی اول نظر و دیدگاه خودتو بگی.
خب فکر کردی و نوشتی؟ حالا می تونی نظرای بقیه رو هم بخونی:
جوزفین: میشینه با مهربونی با بچه حرف میزنه و بهش میگه هیولا موجودیه که تنهاست و احتمالا از غصه های ما به وجود اومده و مثل یه روانشناس خوب میره تا بچه رو قانع کنه همه ترس ها از درونمون نشات میگیره و چیزی برای نگرانی آنچنانی نیست.
ریموند: به بچه میگه چیزی که فکر می کنی هیولاست، در واقع هیولا نیست یه کوتوله ی جادوییه که اومده گنجشو زیر تخت قایم کنه! با چشم دیده نمیشه و پیدا کردن گنجش واقعا سخته اما شاید اگه تلاش کنی بتونی پیداش کنی خودم که سالهاست دارم دنبالش می گردم.
مروپ: بچه رو میبره و پیش خودش و تو آغوش گرم و مهربونانش میخوابونه تا بچه احساس ترس نکنه.
تام: تا تهش پیش بچه میمونه وهمونجا میخوابه و اطمینان میده اگه هیولایی هم بود حاضره خودشو فدا کنه تا بچه رو نجات بده.
لینی: یه عروسک زیر تخت مخفی میکنه و به بچه میگه اشتباه کردی چیزی جز این عروسک بامزه اینجا نبود و عروسکم ترس نداره.
رز: راجع به رشادت و دلاوری های خودش تو مبارزه با هیولاها توضیح میده و داستان میه تا حدی که بچه دیگه بگیره بخوابه. *گربه چکمه پوش*
الستور: میره زیر تخت بچه میخوابه تا بچه احساس امنیت کنه.
خاله لارا: سعی می کنه همراه بچه زیر تخت رو چک کنه و یا بهش یه چیزی بده که بچه با باور به اون، ترس خودشو فراموش کنه.
آستریکس: با بچه زیر تختو چک می کنن و بعد براش قصه میگه تا بالاخره بخوابه.
خودم: به بچه راه مبارزه کردن با تفنگ آبپاشو یاد میدم و تفنگو کنار دستش میذارم. با هم مراسمای عجیب غریب انجام میدیم و مثلا دور تختش جوراب می چینیم تا هیولا بترسه و فرار کنه. انقدر میخندونمش که دیگه از هیولا نترسه.
