احتمالا یکم دیر رسیدم تا تبریک بگم ولی بازم بهتر از هرگز نرسیدنه.
اول یه خلاصه کلی میگم برای اونایی که نمی دونن موضوع مانگای یاکسوکونو نورلند چیه و بعدش از خاطرات خودم حرف میزنم. تو آخر پست هم یسری لینک میذارم از چیزایی که سارا زی زی بلاس نوشته و لینک بازی/تست آنلاین ناکجا آباد موعود و لینک جامع تفاوت مانگاش با انیمه. + یه سم هم از اوپنینگش
{پس اگه خواستین می تونین اول از لینکا شروع کنید چون جامع ترن}
داستان مانگای ناکجا آباد موعود داخل یه یتیمخونه اتفاق میفته. یه یتیمخونه ی عالی که بچه ها توش با خوشحالی زندگی می کنن و یه مامای مهربون مراقبشونه.
همه چی خیلی کیوت پیش میره و همون اول با داستان ارتباط برقرار می کنین و احتمال زیاد عاشق بچه ها می شین. بعد همین که با بچه ها اخت گرفتین، یهو به حقیقت وحشتناک یتیمخونه پی می برین. اونجا یه مزرعه ست...
مزرعه پرورش گوشت انسان!
و بله بچه های یتیم رو پروار می کنن تا غذای هیولاها بشن. تازه ماماهای مهربونی که مراقب بچه ها هستن دستیار شیاطینن. اِما، ری و نورمن سه تا بچه بزرگ یتیمخونه هستن که می خوان همراه بقیه از اونجا فرار کنن و تو این راه چالشایی براشون پیش میاد...
یادمه اولین بار که عکس اِما، نورمن و ری رو دیدم با خودم گفتم چه پسرای باحالی! ( اسماشونو بلد نبودم برای همین نمیدونستم اِما دختره. عین خنگا نگاه نکرده بودم دامن پاشه) اونا روی یه ساعت وایستاده بودن و بالای اسمشون نوشته بود ناکجاآباد موعود. با خودم گفتم چه جالب! احتمالا یه انیمه آخرالزمانی باشه درمورد سه تا پسر که با ساعت زیر پاشون که ماشین زمانه به ناکجا آباد سفر می کنن. اصلا و ابدا حتی یک درصدم فکر نمی کردم که به مزرعه پرورش انسان ربط داشته باشه. تو تخیلات من همه چیز رنگارنگ تر بود.
به هرحال سال ها گذشت و من 13 ساله شدم و با اسم اِما تو جادوگران فعالیت کردم. اونجا یه نفر به اسم جوزفین بهم گفت که عاشق مانگا خوندنه. لینک سایت مانهوا رو برام فرستاد و گفت می تونم برم مانگای نارنجی رو بخونم. منم رفتم تو سایت و چشمم خورد به ناکجا آباد موعود. به دلایلی هنوز همون ذهنیت رو ازش داشتم و برای همین رفتم ریختمش تا ببینم چقدر با حدسیاتم جوره.
ناکجا آباد اولین مانگای زندگیم بود و وقتی دیدم شخصیت اصلی هم اسمش اماست لبخند رو لبم اومد. رفتار کودکانه و شادش هم با خودم مو نمی زد. تو اتاق تاریکی نشسته بودم و تو تبلت داشتم خیلی عادی از خوندنش لذت می بردم که یهو سر و کله هیولا ها پیدا شد. شما واکنش اِمای مانگا رو اگه دیده باشین، دقیقا واکنش اون لحظه منو دیدین.
رسما برق گرفتتم!
بعد دیدن جسد کنی انقدر شوکه شدم که دویدم همه لامپا رو روشن کردم. :دی
هیچ وقت اون شوکی که بهم وارد شد رو یادم نمیره. و البته همونم باعث شد که پیگیر فرار بچه ها بشم. و هرچی بیشتر می خوندم و جلو تر می رفتم می دیدم اخلاق اما بیشتر بهم شبیه می شه و انگار شخصیتم تو دنیای موازیه. مانگا اون زمان هنوز درحال انتشار بود و هر هفته شونن جامپ لطف می کرد یه چپتر جدید بیرون میداد و انیم ورلد هم هر دو هفته ترجمه شو می ذاشت. منم همیشه راس ساعت تو سایتای انگلیسی آنلاین می شدم ببینم چپتر بعدی چی میشه. چون برعکس انیمه، مانگای نورلند اونقدر خوب طراحی شده بود که تو نطقه حساس به پایان می رسید و تو رو منتظر چپتر بعدی نگه می داشت. بهترین تعلیق های عمرم رو داشت این مانگا. تازه تو دوران کرونا هم منتشر می شد و میشه یه جایی تو مانگا روی دیوار دید که نوشته کرونا:)
من هیچ وقت سازنده های انیمه رو بخاطر اینکه فصل دو رو انقدر بد ساختن نبخشیدم. هیچ وقت. انیمه پتانسیل تبدیل شدن به یه اثر موندگار رو داشت اگه شکل مانگا پیش می رفت. اگه ما لوکاس و یوگو رو می دیدیم و درک می کردیم دوستی و فداکاری یعنی چی. (من سر مرگ یوگو انقدر گریه کردم که نابود شدم)... اگه ماما برای نجات اما می مرد می فهمیدیم ذات یه مادر هیچ وقت تغییر نمی کنه... اگه شکارگاه گولدی پوند رو می دیدم به بازی های کثیف بعضی ثروتمندا پی می بردیم... انیمه خیلی چیزا رو از طرفدارای نورلند گرفت.
البته فصل یک چندان بد نبود و اوپنینگش معنی فوق العاده ای داشت. حتی تو یه صحنه می بینیم که اما و نورمن و ری دستاشونو روی هم میذارن و پشت سرشون یه روبان قرمز آتیش می گیره. من احتمال میدم اون نخ سرخ سرنوشت بوده باشه و این معنی رو بده که بچه ها سرنوشت از پیش تعیین شده خودشونو به آتیش می کشن و دنبال راه نجات میرن.
تازه صدا گذاری انیمه و لالایی ماما هم بسیار دوست داشتنیه و جایزه بردن بخاطرش.
بگذریم که هیچ وقت پایان مانگا رو دوست نداشتم چون تبدیل شد به بزرگترین وحشتم تو زندگی. من همیشه از چنین پایانی می ترسیدم و دقیقا همون سر اِما اومد که خب بعضیا میگن خوب شد. به هرحال من وقتی پایان رو دیدم کلا لذت نورلند رو فراموش کردم. سال ها پیگیر نبودم تا اینکه بازم با جوزفین حرف زدم و بهم یاد آوری کرد چقدر نورلندو دوست داشتم. همین باعث شد حسم برگرده و با یسری دوستای روسی طرفدار نورلند آشنا بشم و آثار هنری شون لذت ببرم.
همه چیز درمورد مانگای ناکجا آباد موعود
بازی و تست هوش آنلاین نورلند و سایت رسمیش (اینو با گوشی برید می تونین فرار از دست خواهر کرون رو بازی کنین ولی با لپتاپ و کامپیوتر فقط تست رو میاره.)
خواننده اصلی لالایی ایزابلا (اینو حتی اگه نورلندو دوست ندارین گوش بدین. شاهکااااااره!)
طنز و سم خالص اوپنینگ ناکجا آباد موعود فصل یک
اینم از ورژن خمیر کلی که من ساختم واسه خودم