تا حالا شده صبح راه بیفتین تو خیابون بعد یهو یکی رو بینین که اخم کرده و با عصبانیت به یه گوشه زل زده؟ با دیدن اینطور آدما ناخودآگاه کوفتتون نمیشه و کل زیبایی صبحتون رو فراموش نمی کنین؟
بعضیا رو دیدین برج زهرمارن؟ اصلا آدم در مواجهه با این دسته افراد کلی حس منفی می گیره. مهم هم نیست یه ثانیه می بینیشون یا یه ساعت. حتی اگه یه لحظه باهاشون چشم تو چشم بشین تا آخر شب اون حس بد رو دارین.
البته برعکسش هم هست.
بعضیا همیشه یه لبخند روی لباشونه و هر موقع می بینیشون انرژی مثبت می گیری. مرفه های بی درد هم نیستن. اتفاقا ممکنه خیلی هم دارای مشکلات بزرگ باشن، ولی همیشه می خندن و به آدم انرژی میدن.
الان دیدن کدوم یک از این آدما تو خیابون براتون لذت بخشه؟ آقای برج زهرمار یا آقای خندون؟
فکر کنم جوابتون واضح باشه...
نمیدونم چرا بعضیا به خودشون زحمت نمیدن اون منحنی روی صورتشون رو معلوم کنن. بابا جان بخندین! خندیدن که حرام نیست! باور کنین هیچکس هم بهتون نمیگه دیوونه این. هیچ فکر بدی هم نمی کنن راجعبتون.
به استادای دانشگاه یا دبیرای مدرستون لبخند بزنین اونا هم لبخند محترمانه ای تحویلتون میدن. به رئیستون لبخند بزنین یهویی رفتارش باهاتون عوض می شه و نرم برخورد می کنه. به زیردستا و کارکنانتون لبخند بزنین می بینین چقدر راحت تر به حرفاتون گوش میدن واحترامتونو نگه میدارن.
به همکارتون لبخند بزنین ببینین چجوری باهاتون گرم میگیره. به راننده تاکسی... به فروشنده... به آقا پلیسه... به مردم... و حتی به گربه و سگ ها لبخند بزنین و یه دفعه می بینین زندگی چقدر زیبا می شه یهویی!
ولی دقت کنین لبخند بی منظور بزنینا. یهویی نچرخید یه دختر پسر تنها رو با لبخند شیطانی نگاه کنید طرف برگاش بریزه و برای فرار از دستتون دو پا دیگه هم قرض کنه.D:
من امروز رفته بودم سر حوزه و تو اوج استرس مراقبا بهم لخند می زدن و باهام خوش اخلاق بودن. در نتیجه پر از حس خوب شدم و امتحانو با خیال راحت دادم. حالا این مراقبا میومدن اخم و تخم می کردن... خب معلومه اعصاب دانش آموزا هم بهم می ریخت و امتحانشونو بد میدادن.
چون این اخم و خنده یه واکنش زنجیره ای ناخودآگاهه. یکی عصبانی باشه روی دیگران هم تاثیر میذاره ودیگران هم روی دیگران و اونا هم روی دیگران و همینطور الی آخر. میشیم یه جامعه ی عصبی بداخلاق.
برعکسش هم مسلما میتونه باشه. یکی رو ببینین که بی منظور تو تاکسی داره بهتون لبخند محبت آمیز میزنه. بعد با خودتون فکر می کنین چه خوب! لابد امروز مدل لباس پوشیدنم یا چهرم یا هرچی خیلی زیبا شده که طرف اینطوری نگاه می کنه و ناخودآگاه شما هم بهش لبخند می زنین.
بعد جهان پر از حس های خوب می شه!
من امروز چند تا لبخند زیبا دیدم.
ممکنه گفتن این حرف درست نباشه و شما فکر کنین ریاست و منت گذاری و چاپلوسی و اینجور چیزا. ولی خب بهتون می گم نیست. بازم هرجور دلتون می خواد قضاوت کنین.
من دو روزه که از حوزه امتحانیم تا خونه مون رو با پای پیاده طی می کنم. تقریبا یه ساعت راهه و کلا سر بالایی. هوا هم بس ناجوانمردانه گرم! نمیدونم چرا خورشید ساعت ده صبح باید اندازه خورشید دوازده ظهر گرم باشه.://
خلاصه تو این دو روز پولی رو که می تونستم هزینه اسنپ کنم نگه داشتم پیش خودم و ذخیره ش کردم. امروز با این پول رفتم لیوان یک بار مصرف و دلستر خریدم.
تصمیم گرفتم هر کدوم از پاکبان ها و مامورین شهرداری رو که دیدم بهش یه لیوان بدم تا حداقل یکم خستگیش در بره.
و خب این کار رو کردم. خیلی کیف داد! وقتی میدیدم بهم لبخند میزنن و تشکر می کنن کلی انرژی می گرفتم.
بعدم ازشون بابت اینکه شهر رو انقدر زیبا می کنن تشکر می کردم.
و واقعا هم شهر رو فوق العاده می کنن با گل کاشتن و تمیز کردن خیابونا.
خب حالا این فرد میدونه یکی تو این شهر هست که برای کارش ارزش قائله و از زحمتاش سپاسگزاره. چه حسی بهش دست میده؟ انرژی نمی گیره؟ لبخند روی لباش دائمی نمی شه؟ دلیل برای زنده موندن نمیابه؟
قاعدتا اون که لبخند میزنه مردمی هم که باهاش مواجه میشن لبخند میزنن و زندگی زیبا و دنیا جای شگفت انگیزی برای زیستن می شه.