۵ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

فانتزی نویسی که فانتزی نویس نبود:/

امروز یه اتفاق شگفت انگیز برام افتاد! یه ایمیل خفن برام اومد که با فکر کردن بهش دیگه تو پوست خودم نمی گنجم. چند روز پیش یه ایمیل از یه سازمان ژاپنی دریافت کرده بودم که حمایت کاملشو از ایران اعلام کرده بود و ازم می خواست صدای مردم باشم. اون خوش حال کننده بود اما نه به اندازه این یکی. این یکی ایمیل دعوتنامه من به مراسم بود. حالا چه مراسمی؟

بهم گفتن تونستم تو مسابقه داستان نویسی فانتزی رتبه بیارم!

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۰ ]
    • EMMA CARTER
    • دوشنبه ۳۱ تیر ۰۴

    احتمالا موقت: کتاب خونا ضحی کاظمی رو می شناسید؟

    بچه ها کسی هست که یکی دو تا از آثار خانم کاظمی رو خونده باشه؟ واقعا نیاز دارم باهاش صحبت کنم 

  • ۰
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۰ ]
    • EMMA CARTER
    • يكشنبه ۳۰ تیر ۰۴

    و چنین ارشدی...

    و چنین دوست ارشدی داشته باشی که تو اوج دلتنگی این حرف زیبا رو بهت بزنه و یاد آوری کنه  میتونی تو قلب کسایی که دوستت دارن تا ابد به زندگی ادامه بدی حتی اگه حضور فیزیکی نداشته باشی.

    ممنونم سنپای

  • ۵
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۱ ]
    • EMMA CARTER
    • جمعه ۲۸ تیر ۰۴

    و تابستان

    و ماه اول تابستون تموم شد و من هنوز هیچ کار خاصی نکردم. البته باید بگم دو تا انیمه دیدم. یکیش هر قسمتش کلا 5 دقیقه بود و کلا فاز سازنده رو نفهمیدم و اون یکی هم ایسکای جدید از دازای اوسامو بود. و چند تا هم کتاب خوندم. به خودم گفته بودم این تابستون کارای فردریک بکمن و فریدا مک فادن رو کامل میخونم حتی اگه تکراری باشن. و تا اینجا اینا رو خوندم:

     هنر اغواگری

    مکبث

    به نجاتش می ارزد

    در جنگل تاریک تاریک

    ادمکش ها

    مادربزرگ سلام رسوند و گفت متاسفه

    سباستین و ترول

     هر روز صبح خونه دور تر و دور تر میشه

    و من دوستت دارم

     

     

    به جز 5تای اول بقیه از جناب بکمنه و بعدا میام نظرمو راجع بهشون میگم.

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۰ ]
    • EMMA CARTER
    • جمعه ۲۸ تیر ۰۴

    مکالمه

    خوبه به مکالمه ای اشاره کنم که صد در صدش واقعی نیست ولی الهام از واقعیته

     

    - اِما بزرگترین راز اینه که دارم بهت دروغ میگم.

    - میدونستم.

    - حالا میخوای ازم متنفر بشی و دیگه نخوای دوستت باشم؟ 

    - چرا باید اینطور بشه؟ خود منم دارم دروغ میگم. جفتمون داریم تو این بازی دروغ می‌گیم. 

    - فکر می کنی چرا؟ 

    - چون دروغامون شیرینن. دروغامون دلگرم کنندن. دروغامون نجات دهندن. و ما می‌خوایم بشنویمشون. می خوایم باورشون کنیم حتی اگه حقیقت نباشه. چون این تنها راهیه که حس مثبتی می‌گیریم از زندگی. از دوستی... از بودن با کسی... پس اشکالی نداره اگه دروغ بگی. ولی منم دروغ میگم تا جفتمون خطاکار شناخته شیم:)

    - شخصیت خیلی جالبی داری و من دوستت دارم. 

    - راستشو بخوای اعتراف میکنم ته قلبم امیدوارم این دروغت راست باشه.:') 

  • ۵
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۴ ]
    • EMMA CARTER
    • دوشنبه ۱۷ تیر ۰۴
    زندگی کن و لبخند بزن
    به خاط آنهایی که از نفست آرام میگیرند
    و به امیدت زنده هستند
    و با یادت خاطره می سازند.
    نمیدانم در زندگیت بهترین چگونه معنا می شود
    من همان بهترین را برایت آرزو می کنم