۷ مطلب با موضوع «لبخند:)» ثبت شده است

یاد آوری ها

یه عادت عجیب غریبی که دارم اینه که کتاب گتسبی بزرگ رو همیشه دم دستم میذارم. همچنین آهنگ poison از blake roman رو دائما گوش میدم. بطور غریزی. در واقع می خوام با دائما دیدنشون به خودم یادآوری کنم زندگی ممکنه شبیه اونا بشه پس باید حواسمو جمع کنم که بیراهه نرم.

در اصل وقتی یه چیزی (چه کتاب، چه آهنگ یا انیمیشن و فیلم و چه حرفای ملت و...) درمورد اتفاقاتی که برای آیندم تهدید محسوب می شه، توضیح میده؛ اونو نزدیک خودم نگه می دارم.

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۷ ]
    • EMMA AD
    • پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۳

    you can't give up!

  • ۵
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۰ ]
    • EMMA AD
    • چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۳

    گروه های مخفی واقعین؟

    هشدار!: این پست حاوی مطالبی است که خواندش به افرادی که چیزی از "گروه های مخفی و آموزه های کوین ترودو" نمی دانند توصیه نمی شود.

    لطفا دقت کنید که من هیچ مسئولیتی در قبال ایجاد توهم توطئه یا پارانوئیدی شدن شما بعد خواندن پست، قبول نمی کنم. پس اگر با شنیدن حقایق ممکن است به سرتان بزند لطفا بی خیال این پست شوید.

     

    نمیدونم چطور باید شروع کنم. یعنی اصلا نمی دونم چجوری توضیح بدم که هر کسی این پستو می خونه منظورمو بفهمه و یهو به سرش نزنه که من دیوونم یا خودش دیوونه ست یا هرچی.

     

    خب بذارین اینطور بگم. همه ما می دونیم این جهان داره توسط سیاستمداران و آدمای کله گنده اداره می شه. این آدما مثل رئیس جمهور و وزیر کشور و پادشاه و ملکه و کلا هرچی، فقط یه قسمت از قضیه کنترل جهانن. یه قسمت دیگه از جهان تو پشت صحنه از طریق گروه های مخفی اداره می شه.

    گروه هایی که از زمان های خیلی دور اطلاعاتی رو با خودشون حمل می کنن و سرشار از راز های عجیب و شگفتی های خاصین. اونا همونطور که گفتم، از پشت صحنه جهانو اداره می کنن و گاهی نمیذارن مردم به قدرت واقعی ای که دارن پی ببرن.

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۴ ]
    • EMMA AD
    • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۰۳

    چگونه از اژدهای خود مراقبت کنیم؟

    - چگونه از اژدهای خود مراقبت کنیم؟
    به سختی؟ به آسانی؟ به سبک هیکاپ؟ به سبک آستریت؟ به سبک ویولت؟ به سبک الکساندر؟


    شاید بخواین بپرسینواقعا نیازی هست از اژدهای خود مراقب کنیم!؟

     اصلا چرا باید از یه اژدها مراقبت کنیم؟
    اونا بزرگن.... قوین... قدرتمندن...
    در بعضی موارد آتیش دارن و می تونن در مواقع خطر از خودشون دفاع کنن.‌
    پس دیگه چه نیازی به مراقبت ما دارن؟

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۶ ]
    • EMMA AD
    • پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۳

    خوشی های کوچیک...

    یکی از آرامش دهنده ترین تصاویر جهان، برام این تصویره.

    اصلا وقتی ساعت دوازده نصف شب میام دیسکوردمو باز می کنم و می بینم این دو نفر فارغ ز غوغای جهان نشستن دارن آهنگ گوش میدن، حالم جوری خوب میشه که نگو.

    حالا شایدم خیلی فارغ ز غوغای جهان نباشن. یا حتی برعکس، مشغول کارای سخت و طاقت فرسایی باشن که به ذهن منم خطور نمی کنه. شاید واسه این آهنگ گذاشتن که حواسشون پرت شه از کارای سختشون و...

    ولی درکل هر وقت می بینم تو هر حال و هوایی اونا اونجا هستن آرامش به وجودم تزریق می شه. انگاری پاشی هر روز ببینی خورشید تو آسمونه و می تونی یه زندگی جدید رو شروع کنی.:)

     

    امیدوارم که سالم و سلامت باشن و همچنان به آهنگ گوش دادنشون ادامه بدن تا منم با دیدنشون انرژی بگیرم و خیالم از "در جریان بودن زندگی" راحت شه.^-^

  • ۴
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۰ ]
    • EMMA AD
    • پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۳

    هندوونه ای که دادی:)

    نمی دونم دروغ گفتی یا نه.
    نمی دونم واقعا از کسی چیزی شنیدی یا نه.
    نمی دونم این حرفو برای دلخوشیم زدی یا نه.
    نمیدونم اصلا بهم ایمان داری یا نه. 

     

    ولی این حرفت حتی اگه دروغ باشه و بدون لحظه ای فکر زده باشیش...
    حتی اگه برات یه حرف کلیشه  باشه که به همه میگی... 
    حتی اگه به قول خودم فقط هندوونه باشه که زیر بغلم بذاری...
    با تموم این حتی ها و احتمالات بازم بهم انرژی دادی و کاری کردی پرواز کنم!
    کاری کردی که اکلیلی بشم و نورافشانی کنم!


    منو شیر کردی تا باوجود اینکه نابغه هم نیستم، نابغه بشم و پرقدرت برم تو میدون! 
    ممنونم ازت.♡
    حتی اگه تموم حرفات هندونه باشه، بازم مراقب هندونه ها هستم تا نیفته بشکنه.:)))

  • ۵
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۳ ]
    • EMMA AD
    • شنبه ۸ ارديبهشت ۰۳

    شروع می کنم...

    راستش نمیدونم چی بگم. اولین بار نیست که می نویسم یا حتی وبلاگی رو اداره می کنم. دو تا وب دیگه هم تو بیان دارم. هرچند خودمو وبلاگ نویس حرفه ای یا همچین چیزی نمی دونم. به هرحال اولین بارم نیست.

    با این فضا آشنام. اما تاحالا وب شخصی نداشتم. میدونین؟ یجورایی با اینکه درمورد خود واقعیم و اتفاقاتی که تو زندگیم میفته صحبت کنم، غریبم. اما تصمیم گرفتم دیگه اینجوری نباشم. حداقل نه تو وبلاگ خودم. این روزا مردم تو تلگرام و جاهای مختلف دیلی و چنل میزنن و شروع می کنن به حرف زدن راجع به خودشون.

    این وب هم برای من حکم دیلی رو داره. برای همین حرفایی می زنم که به خودم و اتفاقات پیرامونم مربوطه و شاید خیلیا خوششون نیاد و حوصله شون سر بره. پس همینجا هم میگم اگه وقتتون براتون با ارزشه اینجا تلفش نکنین.

  • ۲
  • 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕'𝒔 [ ۱ ]
    • EMMA AD
    • سه شنبه ۴ ارديبهشت ۰۳
    زندگی کن و لبخند بزن
    به خاط آنهایی که از نفست آرام میگیرند
    و به امیدت زنده هستند
    و با یادت خاطره می سازند.
    نمیدانم در زندگیت بهترین چگونه معنا می شود
    من همان بهترین را برایت آرزو می کنم
    𝑨𝒓𝒄𝒉𝒊𝒗𝒆