راستش نمیدونم چی بگم. اولین بار نیست که می نویسم یا حتی وبلاگی رو اداره می کنم. دو تا وب دیگه هم تو بیان دارم. هرچند خودمو وبلاگ نویس حرفه ای یا همچین چیزی نمی دونم. به هرحال اولین بارم نیست.

با این فضا آشنام. اما تاحالا وب شخصی نداشتم. میدونین؟ یجورایی با اینکه درمورد خود واقعیم و اتفاقاتی که تو زندگیم میفته صحبت کنم، غریبم. اما تصمیم گرفتم دیگه اینجوری نباشم. حداقل نه تو وبلاگ خودم. این روزا مردم تو تلگرام و جاهای مختلف دیلی و چنل میزنن و شروع می کنن به حرف زدن راجع به خودشون.

این وب هم برای من حکم دیلی رو داره. برای همین حرفایی می زنم که به خودم و اتفاقات پیرامونم مربوطه و شاید خیلیا خوششون نیاد و حوصله شون سر بره. پس همینجا هم میگم اگه وقتتون براتون با ارزشه اینجا تلفش نکنین.

نوشتن حس خوبی بهم میده. و ثبت کردن احساساتم (چه خوب و چه بد) باعث لبخندم می شه.(البته اونایی که بدن بعدها ممکنه اثرشون بره و باعث لبخند شه)

حالا چرا وبلاگ؟

خب قدیما تو دفتر می نوشتم اما دفترام تند تند تموم میشدن و من هی مجبور بودم دفتر جدید بخرم. از طرفی به عنوان یه آدم حامی محیط زیست و درختان نمی تونستم اینو قبول کنم که بخاطر نوشته های چرت و پرت من، کلی درخت بیچاره قطع می شه برای همین تصمیم گرفتم تو دفتر ننویسم ولی جایی بنویسم که قابل ثبت شدن باشه.

 میتونستم تو تلگرام چنل بسازم. دردسرش هم کمتر بود و هست اما اون حسی که از وبلاگ می گریمو از چنلای تلگرام نمی گیرم. اصلا خود همین صفحه کدها و طراحی قالب برام یه پروسه لذت بخشه.

البته قالبای فعلیم خیلی هم خوب نشده. الان یه قالب خاکستری، سیاه، سفید (به قول یکی از دوستام مانگایی) گذاشتم که به روحیات الانم میاد. درواقع الان چند روز مانده به امتحانی بزرگ و تاریخیه و من کمی سردرگمم.

امروز4اردیبهشته و تا اون روز مهم، سه روز بیشتر نمونده. البته من وبمو شنبه 01/02/03 درست کردم. (اعداد شگفت انگیزین نه؟ امیدوارم خوش یمن باشن) ولی پست شروع رو ارسال نکردم.

می خوام برخلاف اون یکی وبلاگم که متنای بلند بالا توش میذاشتم معمولا، اینجا تسکت کوتاه یهویی بنویسم و دیگه برای هر پستم تصویر نذارم. شاید خوشایند بشه، شاید حوصله سر بر. با اینحال من کار خودمو می کنم و دوست دارم راحت باشم.